به نقل از سایت اخبار دین و اندیشه : به گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از «حوزه» در نشست « بررسی تطبیقی نظریه تجدد امثال و حرکت جوهری » که در سالن جلسات مجمع عالی حکمت اسلامی در قم برگزار شد، «عبدالرسول عبودیت» و حجت الاسلام «حمید پارسانیا» و حجت الاسلام «حسن رمضانی» از اساتید فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم، به بیان نظریات خود در مورد حرکت جوهری و رابطه آن با تجدد امثال عرفا پرداختند که بخش هایی از این نشست به این شرح است:
در ابتدای این نشست، «عبدالرسول عبودیت» اظهار کرد: حرکت در یک مقوله نزد ملاصدرا یعنی تحقق فرد سیال مقوله ولی اگر حرکت جوهری را در جسم قائل شویم جسم را مسافة حرکت می دانند. در حرکت جوهری ما هر آن یک جسم جدیدی داریم، ولی چون هردو مشابه است حواس نمی تواند این تغییر را درک کند. هرجا حرکت است زمان مطرح است، لذا در مجردات زمان مطرح نیست؛ لذا حرکت جوهری در مجردات وجود ندارد و اینکه ما و شما نمی فهمیم حقیقت این حرکت جوهری عالم ماده را برای این است که همه اجسام و کل عالم طبیعت را شما فقط یک حال می بینی نه گذشته را و نه آینده را و این ذهن جزئی بین نمی تواند تغییر آن به آن جوهر اشیاء را مشاهده کند.
تفاوت حرکت جوهری و تجدد امثال
وی افزود: تفاوت تجدد امثال با حرکت جوهری همین است که ملاصدرا برای جوهر اشیاء در عین تغییر آنها، یک وحدتی نیزقائل است درعین حال که این جسم آن به آن عوض میشود یک شیئ ثابتی در میانه است؛ ملاصدرا با ثبات هیولا و تغییر صورت مساله را حل میکند که استاد مطهری این را دربحث حرکت جلد ۱۱ مجموعه آثارشان خوب توضیح داده اند که ماده ثابت است، ولی صورت عوض می شود ماده و هیولا چون هیولا قوه محض است احتیاج به صورت خاص ندارد بلکه احتیاج به «صورة ما» دارد اگر به صورت خاص نیاز داشته باشد، قوه محض نمی شود و این بحث کون و فساد را صدرا در حرکت هم می زند. ولی علامه طباطبائی می گویند نیاز به این مباحث نیست وقتی گفتید زمان یک حقیقت متصل است و اتصال مناط وحدت خاصی است، خود این اتصال اینجا هم مناط وحدت شخصی می شود. یعنی نیاز نداریم که چیزی وراء اتصال برای ایجاد وحدت قائل بشویم.
در ادامه این نشست، دبیر جلسه، حجت الإسلام امینی نژاد در سخنانی تصریح کرد: اجسام چهار بعدی هستند و یک بعد تغییر ذاتی دارند ولی چشم ما سه بعدی است لذا این حرکت جوهری اجسام برای ما محسوس نیست. ما گفتیم بر اساس حرکت جوهری همه اعراض هم متغیرند که مراد تغییرات شخصی آن اجسام است که این حرکت تغییر سیاهی به سیاهی دیگر است نه تغییر سیاهی به سفیدی. حرکت نوع یا صنفی تبدیل به صنف و نوع دیگر می شود وقتی نوع عوض شد حتما باید شخص و فرد هم عوض شود ولی در حرکت جوهری این سیاهی و این عرض شدت بیشتری می یابد نه اینکه سیاهی تبدیل به سفیدی شود و نوعش عوض شود.
وی افزود: سوال از استاد رمضانی اینکه حکمای مشاء نگاه «نقطه سیال» داشتند یک واقعیت سیال است ولی صدرا می گوید «خط ناپایدار». سوال ما از شما این است که آیا بین این دو دیدگاه تفاوت وجود دارد؟
حجت الإسلام «حسن رمضانی» در پاسخ گفت: بنده باید بحث تجدد امثال را توضیح دهم و رابطه آن با حرکت جوهری را بیان کنیم.اما در مورد سوال شما و بحث حرکت جوهری باید گفت؛ یک وقت بیان إنّی است که ما از زمان به آن حرکت پی می بریم و یک وقت برهان لمّی است که تمرکز بر اصل سیلان است که آن حقیقت سیال علت است و این مقدار و زمان معلول آن است. این در نحوه دید است لذا دور پیش نمی آید که از یکی به دیگری و از دیگری به اولی استدلال بشود و دور پیش بیاید.
در ادامه، حجت الإسلام پارسانیا در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه در حوزه امتدادهای فلسفه در حوزه بکار گیری این اصل فلسفی چگونه باید بهره گرفت و آیا این بهره گیری انجام شده است! اظهار کرد: قبل از اینکه به این سوال بپردازم تقریر بسیار خوب استاد عبودیت از مساله حرکت را باید تحسین کنم در مورد حرکت باید گفت که در طول تاریخ از تحلیل این مفهوم شروع کرده اند که محرک دارد و مبدا و منتها دارد و زمان دارد و ابتدا فکر کردند که زمان خودش یک کم است و متحرک امری دیگر است و بین آغاز و انجام باید وحدتی باشد لذا مشا حرکت جوهری را انکار کردند تا شیئ ثابتی در میان تغییرات عرضی باقی باشد ولی یک تحلیل صدرالمتألهین دارند که در حقیقت حرکت در وجود است نه حرکت در جوهر لذا همانطور که موجود بودن ماهیات مجاز است حرکت آنها چه عرض و چه جوهر هم مجاز است ما از وجود سیال حرکت را استنتاج می کنیم و این که آیا محرک را نیز باید در مقوله حرکت در نظر بگیریم یا نه در فلسفه اسلامی مطرح است که بلی باید محرکی بوده باشد و حرکت محتاج محرک است. اما زمان و ذات سیال متلازم هم هستند و لذا دوری که از جانب دبیر جلسه مطرح شد نمی تواند صادق باشد.
امتداد بحث حرکت جوهری در علوم و مباحث دیگر
وی افزود: اما امتداد این بحث در مباحث علوم انسانی و سایر بحث های فلسفی بسیار زیاد است ما از حرکت جوهری بقا آن را ثابت می کنیم چون این ذات سیال است جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است و جسمانیة الحدوث بودن علم و اراده را نیز نشان می دهد وروحانیة البقا بودن این دو را نیز می رساند یعنی انسان مثل یک موجی است که دائم در حرکت است و این در مسائل اجتماعی بسیار افق گشائی میکند. نفس وقتی به حوزه تجرد رسید ازلی و ابدی است و اینجا دیگر با حقیقت متحد می شود تا در مسیر علوم حصولی و طریقه معرفت است در چارچوب علم حصولی این ازلی نیست ولی وقتی به معرفت رسید با آن حقیقت اتحاد یافت و یکی شد و اشتداد وجودی پیدا خواهد کرد. اما این را هم باید توجه داشت که اتحاد عالم و معلوم در جامعه مطرح است نه اتحاد عقلی که در خیال منفصل وراء انسان یک اتحادی در جامعه وجود دارد مبنای این اتحاد هم بحث حرکت جوهری است پس در جامعه اتحاد عقل و عاقل و معقول وجود ندارد.
پارسانیا ادامه داد: اما اینکه کانت و برخی غربیها؛ بشر را با نگاه اتمی نگاه میکنند اینها دیگر نمیتوانند این حرکت جوهری را قبول کنند این را پوزیتیویتست ها هم قبول کردند که عقل خارجی نیست ولی اگوست کنت در حوزه ماده و حس قبول دارد ولی بنظرم از این افق نمی توان بحث کرد و به حرکت جوهری معتقد بود. سوال بعدی؛ اما بحث تجدد امثال که عرفا در بحث خلقت چندین نظریه بهم پیوسته دارند قبل از ابن عربی هم سابقه داشته، ابوطالب مکی در این نظریه بحثهایی داشته است ولی این بحث با این دقت بعد از قرن هفتم صورت گرفته است سوالم از استاد رمضانی این است که آیا آن دقت های عقلی وفلسفی که صدرا داشته اینها هم داشتند و آیا عرفا نیز مرادشان از وحدت در تجدد امثال همان وحدت حرکت جوهری است!