به نقل از سایت اخبار دین و اندیشه : به گزارش خبرگزاری مهر، سلسله سخنرانی های تخصصی گروه جریان های فکری با عنوان «واکنش نخبگان آسیای مرکزی به سلطه روسیه تزاری» با همکاری پژوهشکده تاریخ اسلام و خانه کتاب یک شنبه (هفتم بهمن ماه) با حضور سیده فهمیه ابراهیمی، سید علی مزینانی و سید مهدی حسینی تقی آباد در سرای اهل قلم برگزار شد.
سید مهدی حسینی تقی آباد در ابتدای این نشست گفت: آسیای مرکزی چند وجه دارد؛ اسم این منطقه چیست؟ در کشور ما ادبیات مختلفی همچون آسیای میانه، آسیای مرکزی و...برای آن به کار می رود که هر کدام طرفداران خاص خود را دارند. قزاقزستان، ازبکستان و تاجیکستان و کشورهای مختلف دیگر با توجه به نگاه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی که دارند در مورد آسیای مرکزی نگاه های مختلفی را ترویج می کنند.
وی ادامه داد: از یک طرف روس ها علاقمند هستند افغانستان را جزو آسیای مرکزی بدانند و از طرف دیگر هندی ها افغانستان را جزو شبه قاره می دانند. درحالی که افغانستان امتداد جغرافیای فلات ایران است و نمی توان آن را جزوی از قلمرو آسیای مرکزی دانست. هر اتفاقی در منطقه آسیای مرکزی تبعاتی برای افغانستان داشته است.
این پژوهشگر بیان کرد: حیات و تحولات منطقه افغانستان با تحولات ایران چه در دوره ای که امتداد ایران بود و چه در دوره ای که امتداد آسیای مرکزی بود، گره خورده است. به دنبال تحولی که در قرن ۱۹ سریع اتفاق می افتد جامعه که فضای سنتی را تجربه می کند با امواجی از تجدد غربی رویارو می شود. مسلمانانی که از اوایل قرن ۱۹ به پرسش درباره چرایی واماندگی خود رسیده بودند و بر آنان مسجل شده بود که جوامع اسلامی چه جوامع مستقل چه جوامعی که استعمار مستقیم یا غیرمستقیم را تجربه کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که باید جوشش هایی برای تغییر این حالات ایجاد کنند.
حسینی تقی آباد عنوان کرد: در این فضا، بین افرادی که پا در گرو سنت گذاشتند با کسانی که این فضا را به چالش می کشیدند و با نیروی قدرتمندی که جامعه با آن درگیر است و یک ملزم سازی را دنبال می کند، تضاد مشاهده می شود.
در ادامه، سیده فهمیه ابراهیمی ضمن بیان اینکه موضوع آسیای مرکزی کوچک نیست و دامنه دار است، با طرح این سوال که استعار روسیه چه ویژگی هایی دارد و آیا مانند استعمار فرانسه و انگلیس است، گفت: روسیه شاید در بین کشورهای استعمارگر عقب افتاده ترین کشور باشد اما من این موضوع را قبول ندارم بلکه معتقدم روسیه کشوری کمتر پیشرفته تر است.
ابراهیمی ادامه داد: این کشور کمتر پیشرفته سال ها مردم شناسان و جامعه شناسان خود را وارد سرزمین آسیای مرکزی کرده تا بررسی کنند که چگونه و از کجا این سرزمین ملزم به سرزمین روسیه می شود. هر چند حدود ۲۰ سال برای همگن سازی تلاش می کنند. اندیشمندان روسی در طرحی که برای روسی سازی نوشته اند مردم آسیای مرکزی را همچون مردم کاتولیک و ارمنی که در روسیه زندگی می کنند، می دانند و معتقدند این مردم باید در همه موارد روسی شوند. اما بعد از مدتی متوجه شدند امکان این مساله وجود ندارد.
این استاد دانشگاه افزود: ریشه سنت ها در آسیای مرکزی زیاد است و نمی توان این سرزمین را از ایران جدا کرد و اگر روزی قرار بر این باشد که به سرزمینی ملزم شود آن سرزمین روسیه نخواهد بود. استعمار سیاسی به معنای تلاش برای پیوستن به روسیه که هنوز اتفاق نیفتاده است اما استعمار فرهنگی به این معنا که مردم این سرزمین با توجه به تمام ویژگی هایی که از مردم روس می شناسیم مانند روسیه شوند.
ابراهیمی با بیان اینکه جریان روشنفکری در آسیای مرکزی شکل گرفته است که با حضور روسیه پویا می شود، گفت: این جریان آرام است اما چیزی که به آن تحرک می دهد حضور روسیه است. جریان معارف پروری به محض اینکه با روسیه برخورد می کند دچار تحرک می شود. به عبارتی ما با روندی از جریان روبه رو هستیم که با آمدن روسیه تحرک پیدا کرده است. این جریان در مواجه با جریان سنتی قابل بحث است. این جریان چه مسیری را طی می کند و چگونه با این پدیده کنار می آید از دیگر موضوعات قابل بحث است.
این پژوهشگر بیان کرد: احمد مخدوم دانش در بخارا به دنیا آمد و به «احمد کله» مشهور بود. او نگران سرزمین خود بود و همیشه در صحبت هایش می گفت ما با این همه عظمت به کجا رسیده ایم. او در گفت و گو ها و جمع های خصوصی که اغلب شب شعر بود نقدهای زیادی به حکومت، علمای سنتی و امیر بخارا می کرد. او معتقد بود هر اتفاقی برای بخارا رخ می دهد از علمای سنتی و امیران بخارا نشات می گیرد. احمد دانش مطرح می کرد که چرا ما عقب افتاده هستیم؟ چرا دانش آموزان ما بعد از ۲۰ سال مدرسه رفتن باید ملا شوند. دانش حرف های غیرقابل فهمی در مورد نجوم می زد. با اینکه او در زمان خود آدم مهمی بود اما حرف های او دفن شده است. به طوری که یکی از شاگردانش می گوید حرف های دانش را کسی نمی شنود و در جایی منتشر نمی شود. به اعتقاد دانش، ورود روسیه به این منطقه یکی از مقدرات ربانی و از عذاب الهی است.
وی ادامه داد: در سال های پایانی حکومت منغیت ها ایران هراسی در دل مردم این سرزمین شکل گرفت که بررسی و صحبت درباره این موضوع در حد یک تز دکتری است. فضای فکری که دانش در آن رشد کرد یک فضای ایرانی نبوده شاید اِلمان های تاتاری و روسی را در آن بیشتر می دیدیم تا اِلمان های ایرانی را.
ابراهیمی بیان کرد: با انقلاب سال ۱۹۰۵بین جریان جدیدیه انفکاک رخ می دهد. این تفکر رایج می شود که روسیه شکست ناپذیر نیست و همه بر این نظر اشتراک دارند که اگر خود را تقویت کنیم می توانیم در برابر آنها پیروز شویم. در این بین، گروهی معتقدند اگر می خواهیم موفق شویم باید از مدارس شروع کنیم چرا که دانش آموزان در مدارس از ۵ تا ۲۰ سالگی چیزی یاد نمی گیرند. ریشه مشکلات در مردم نیست بلکه در مدارس است و باید ریشه علمی را در مدارس حل کنیم. چیزی که موجب این همه مصیبت است چیزی جز جهل نیست.
وی ادامه داد: در کنار این گروه، عده ای معتقدند حل این مشکلات را نمی توان از مدارس شروع کرد بلکه باید ساختار سیاسی و مردم را اصلاح کنیم و با توزیع بروشور و مناظره این مشکلات را رفع کنیم. در آستانه جنگ اول جهانی که روشنفکران بخارایی تلاش می کردند روسیه به آنها نزدیک نشود سمرقندی ها پذیرفتند که شهروند روسیه هستند اما به این فکر می کردند که تلاش کنند تا مسلمانان روسیه شوند و آخرین حلقه های وصل را با تمدن و فرهنگ اسلامی را حفظ کنند و سهم خود را از فرهنگ مسلمانی حفظ کنند. یکی از نویسندگان روسی می گوید اتفاقی که در بخارا افتاد این است که حکومت اسلامی سرجای خودش قرار دارد.
سید علی مزینانی از دیگر سخنرانان این نشست با بیان اینکه ما هویتی به نام ازبکی داریم و می توانیم از پدیده ازبک صحبت کنیم، گفت: همچین می توانیم درباره دو مفهوم دولت ایران و دولت ازبک که در بسیاری از منابع بین این دو مفهوم تمیز برقرار کرده اند، صحبت کنیم. دولت ازبک در زمان شیبانیان خود را از نژاد چنگیز می دانست و مکالمه محمدرحیم خان با نادرشاه در گلشن الملوک اثبات می کنند که از این دولت صحبت کنیم. در همین منابع، با مفهوم دولت ایران نیز روبه رو می شویم که شیعه محوریت آن است.
مزینانی با اشاره به شهری شدن قدرت در ماوراءالنهر گفت: در آغاز دولت شیبانی ها در مرکز قدرت بودند و ساختار قدرت به این صورت بود که هر کسی که نژاد ازبک داشت می توانست ادعای قدرت کند. وقتی فلسفه سیاسی آنها می گوید که هر کسی می تواند رویای سیاسی خود را دنبال کند پریشانی سیاسی را در دوران حکومت آنها به همراه خواهد داشت.