به نقل از سایت اخبار دین و اندیشه : خبرگزاری مهر، گروه دین واندیشه- محمد مهدی تسخیری: طی یک دهۀ گذشته، سینماگرانی که در دستهبندیهای متعارف، روشنفکر نامیده میشوند به سینمای ملی ایران ورود جدی کردهاند. این ورود با پرداختن به موضوعاتی همچون تاریخ وقایع سیاسی جمهوری اسلامی و یا دفاع مقدس کلید خورده و از حمایت گستردۀ مادی و معنوی نیروهای رسمی جمهوری اسلامی اعم از دولتی یا حکومتی برخوردار بوده است. تجربۀ فیلمسازی کارگردانانی نظیر نرگس آبیار، محمد حسین مهدویان و همچنین بهرام توکلی ذیل موضوعاتی همچون تروریسم یا دفاع مقدس، از این قبیل است.
یکی از سویههای اساسی این ورود، علاقۀ سینماگران روشنفکر به ارائۀ روایتی از مسئله خشونت و به طور کلیتر منازعه است. در این سینما، دو مولفۀ مهم وجود دارد. اولین مولفه، مسئلۀ مشروعیت اعمال خشونت است. در این دیدگاه، اعمال خشونت، صرفاً به عنوان نوعی شر واجب به مثابه واکنشی دفاعی که نهایتاً همچون مخمصه و دردسر، تلخ و گزنده باقی میماند، طرح شده و عامل خشونت حتی اگر در این کار مشروع باشد، از بودن در چنین موقعیتی حس بدی دارد و آرزو میکند در این موقعیت نمیبود. همین موقعیت حداقلی و متعفن خشونت است که باعث میشود سینمای روشنفکری چنین گزارهای را با صریحترین و گلدرشتترین الفاظ و دیالوگها، اظهار کند: «هر کسی خودش را حق بداند، دیگران را از دم تیغ میگذراند». در واقع روشنفکری با انکار این واقعیت بدیهی که پیروان هر مسلکی، اساساً نیروی پیروی خودشان را از این میگیرند که معتقدند مطابق حق هستند و حقیقت را پاس میدارند، مسئلۀ حق را منحل کرده و نه تنها گروههای تکفیری تروریستی بلکه هر مصلح اجتماعی یا هر امام و پیامبری را از ابراز این عقیده که من بر حق هستم، بر حذر میدارد.
این که این احتذار برای روشنفکر، معقول است از نفرت او از خشونت ناشی میشود. یعنی چون پیشاپیش خشونت همواره شر است، باید از شرایطی که تصور میشود میتواند تولد خشونت را رقم بزند، دوری کرد و یکی از این شرایط، اعلام بر حق بودن یک جریان سیاسی یا دینی است. مولفۀ دوم، انحلال ارادۀ بشری و ارادۀ شر در اتمسفر و آسیبهای اجتماعی است. به نحوی که هر عامل شری تنها بهواسطۀ شرایط پیرامونیای که میتواند به آن پر و بال دهد، قابل درک است. این مولفه آنجایی اهمیت خود را نشان میدهد که انحلال مسئولیت اخلاقی و حقوقی یک اراده شر به عنوان ارادهای که میتوانست علیرغم اتمسفر بسیار نامساعد اقتصادی-اجتماعی پیرامون خود، شر نباشد، نهایتاً منجر به نگاه دیگری به مبارزه با تروریسم خواهد شد. نگاهی که در آن، مبارزه با تروریسم، آنقدرها مقدس نیست و باید به تروریست هم بابت محرومیتهایی که چشیده، حق داد. بدینترتیب، در سینمای روشنفکری، حس ترحم مخاطب برای تمام کاراکترها برانگیخته میشود. چه کاراکترهای مثبت نظیر سربازان فیلم «تنگه ابوقریب»، نیروهای امنیتی فیلم «رد خون»، مادر شهید فیلم «شیار ۱۴۳» چه کاراکترهای منفی نظیر برادر عبدالمالک ریگی در فیلم «شبی که ماه کامل شد» یا همسر افشین در فیلم «رد خون» و... همگی قابل ترحماند. ما با این قضاوت مواجهیم که این منازعه، منازعۀ آنها نیست[۱]. هیچکدامشان، انتخاب دلخواهشان را نکردهاند و از بودن در این وضع، لذت نمیبرند. نکتۀ مهم این است که چنین نگاهی در تقابل با طرح انقلاب اسلامی و به طور کلی الهیات شیعی درباره خشونت مشروع قرار دارد.
نگاه الهیات شیعی به مسئله خشونت مشروع، نیز دو مولفۀ اساسی دارد؛ مولفۀ اول مفهوم جهاد است. جهاد اولاً و از یک سو، فرصتی ویژه برای بندگان مخلص خداوند است تا بتوانند در بالاترین سطح، اراده خیر را جاری سازند. اما همین رستگاری و تعالی، از سوی دیگر، اساساً در بستری مادی و پرزحمت رخ میدهد. مجاهد کسی است که به زحمت و ملال جنگ[۲] تن داده و در موقعیتهایی سرشار از اعمال جزئی و کماهمیت، در پیروزی نهایی جبهۀ اسلام نقشآفرینی کرده و رستگاری را در خلال زحمت چنین مجاهدت مادیای، به چنگ میآورد. این دقیقاً همان موقعیتی است که در روایت سینمای روشنفکری، شکل نوعی مخصمه را به خود میگیرد. مولفۀ دوم، اعلام وجود اراده شر در جهان است. در واقع اسلام، هیچگاه تحت هیچ شرایطی، مسئولیت اخلاقی ارادۀ شر را نادیده نمیانگارد. هر انسانی تحت هر شرایطی که باشد، نهایتاً «تصمیم» میگیرد و ارادهای شر متولد میشود. اینکه انسان آزاد است تصمیم بگیرد و این آزادی برای او مسئولیت دارد، نهایتاً مبارزه با شر و انسان شرور را همچون وظیفهای مقدس، واجد سویههایی حماسی میکند. انسان مجاهدی که پیش از موقعیت پیکار نظامی، کشاورز یا معلم بوده است، در نگاه شیعی و برخلاف نگاه روشنفکری، هیچگاه به این پیکار نظامی به مثابه شر واجبی که ای کاش درون آن پرتاب نمیشد نگاه نمیکند بلکه وجوه حماسی چنین موقعیتی باعث میشود مجاهد گرچه از کشتن فینفسه لذت نمیبرد ولی به مبارزه نظامی یا امنیتی علیه شر به دیدۀ افتخار و فرصتی برای ظهور ارادۀ خیر نگاه کند[۳].
اما بحران وجود چنین فیلمهایی چیست؟ آیا باید از ساخته شدن چنین فیلمهایی هراس داشت و نهایتاً جلوی ساخته شدن آنها را گرفت؟ واقعیت آن است که ساحت هنر ساحت کشف هنرمند و به ظهور رساندن درک او از موقعیتش در جهان است. فلذا نمیتوان هنرمندی را که چنین نگاهی به مقوله خشونت و ارادۀ شر دارد، شماتت یا ممنوعالکار کرد. واقعیت این است که نگاه سینمای روشنفکری ایران به مقولۀ منازعه سیاسی یا نظامی، اینگونه است و داشتن چنین نگاهی، وصف مجرمانهای ندارد. اما بحران آنجاییست که نهادهای رسمی جمهوری اسلامی علیرغم اینکه اساساً موجودیتشان بهواسطۀ گفتاری علیه گفتار مذکور، شکل گرفته است، در نگاهی سطحی و هیجانزده و تنها بهواسطۀ موضوع چنین فیلمهایی، بذل و بخششهای بیدریغشان را به سوی این فیلمها روانه کرده و فرایند تولید تا فروش این فیلم را با دوپینگی سیاسی، از روند عادی خارج کرده و به شدت تقویت میکنند. چنین ذوقزدگی و حمایتی آن هم از سوی نهادهایی که در طول عمر فعالیت خود، بارها و بارها به نحو بیواسطه با مسئلۀ اعمال خشونت مشروع مواجه بودهاند و ضمنا تفسیری شیعی از این اعمال خشونت را ضامن مشروعیت خود میدانستهاند، حالتی عجیب و نگرانکننده است. این همان نکتهای بود که چندی پیش مسعود فراستی، منتقد سینما نیز به آن اشاره کرد. گویی سینماگران روشنفکری نظیر نرگس آبیار، با انتخاب موضوعی ملی، اساساً قوه محاسبه و تفکر نیروهای امنیتی را مختل کرده و براحتی سمپاتی آنها را به خود جذب میکنند. بیآنکه اساساً گفتار رسمی جمهوری اسلامی درباره خشونت را قبول داشته باشند. شاید باید باز تأکید کرد که انتظار نمیرود و نباید برود که فضا برای تولید آثار سینمایی با نگاههای متفاوت بسته شود، اما به بیان صریحتر، لااقل کسی که بارها و بارها در دفاع از امنیت کشور، ماشۀ تفنگش را علیه شر چکانده است، نباید حامی چنین فیلمهایی باشد.
[۱] در این باره، مصاحبه صریح محمد حسین مهدویان درباره فیلم رد خون، خواندنی است.
[۲] هر چند جنگ و جهاد مفهوم وسیعتری از پیکار نظامی دارد ولی نهایتا پیکار نظامی حاوی اعمال خشونت علیه شر هم یکی از مصادیق آن است.
[۳] به رسمیت شناختن وجود اراده شر و عدم انحلال آن در شرایط نامناسب اقتصادی، در فیلم درخشان «متری شیش و نیم» که اتفاقاً ادعایی ملی ندارد، به نحو هنرمندانهتری به نمایش گذاشته شده است. این فیلم گرچه این شرایط نامناسب را در بوجود آمدن شر موثر میداند ولی به شر حق نمیدهد.