تاریخ اندیشه اصلاح دین در ایران معاصر مورد بحث قرارگرفت

به نقل از سایت اخبار دین و اندیشه :    

به گزارش خبرگزاری مهر، هفتمین  قسمت از برنامه تلویزیونی «چراغ مطالعه» با حضور سید مقداد نبوی‌ رضوی نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» شب گذشته ۲۳ آذر از شبکه چهار سیما پخش شد.

مقداد نبوی‌ رضوی در ابتدا گفت: این کتاب سعی داشته تاریخ اندیشه اصلاح دین در ایران معاصر یعنی در این ۱۵۰ سال اخیر را ارائه دهد. در کتاب «سلسله‌های صوفیه در ایران» مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی، دیدم که نقلی از بهایی‌ها آورده شده که شیخ هادی نجم‌آبادی از بابیه بوده . خیلی برایم قابل توجه بود و مسیر مطالعاتم را عوض کرد. اگر آقایان بازرگان، طالقانی، محمد حنیف‌نژاد، دکتر شریعتی، علی‌اکبر حکمی‌زاده و یا احمد کسروی را در نظر بگیریم و تحلیل کنیم به اینجا می رسیم که این‌ها با یکی دو واسطه به شیخ هادی نجم‌آبادی می‌رسند. یا کتاب‌های شیخ هادی را خوانده‌اند، یا افکارشان را شنیده اند و یا شاگرد شاگردانش بوده اند.

این پژوهشگر و دانش آموخته تاریخ اسلام در ادامه گفت: یکی از نویسندگان این طیف حسن یوسفی اشکوری سال ۱۳۸۵ مقاله‌ای در روزنامه شرق به نام «میرزا ابوالحسن‌خان فروغی» نوشت که میرزا ابوالحسن‌خان فروغی پدر روشنفکری دینی ایران است. چرا؟ چون استاد اصلی مهندس بازرگان بوده و بر مهندس بازرگان به‌صورت جدی اثرگذار بود. اما آنجا ذکر نکرده که میرزا ابوالحسن‌خان فروغی که پدر روشنفکری دینی ایران خوانده می‌شود خودش یک پدری داشته که آن شیخ هادی نجم‌آبادی بوده است. شما مقدمه میرزا ابوالحسن‌خان بر کتاب تحریر العقلاء را بخوانید. آنجا می‌بینید که چقدر شیفته شیخ هادی نجم‌آبادی بوده است.

کورش علیانی مجری برنامه در واکنش به این سخنان مقداد نبوی‌ رضوی پرسید: متون بسیار دیگری از ایرانی‌ها، روس‌ها، آمریکایی‌ها و خیلی‌های دیگر را در عمرم خواندم، این‌ها کسی را پدر من نمی‌کند. ممکن است کسی کتاب فلان شخص را خوانده باشد و از او تأثیر پذیرفته باشد.

مقداد نبوی‌ رضوی در پاسخ گفت: اگر کسی کتاب تحریر العقلاء را بخواند متوجه می شود که اولاً بسیاری از استدلال‌های ایشان استدلال نیست و ادعا است. ثانیاً هم در یکی از کتاب‌های معتبر تراجم علمای ما هست هم یکی از نوادگانش به من می‌گفت که ایشان نزد شیخ رازی نجفی در نجف در زمان شیخ انصاری مجتهد شده است. شیخ رازی نجفی نوه دختری شیخ جعفر کاشف‌الغطا هست. شاید شما و مخاطبان اسم ایشان را نشنیده باشید. به ایشان فقیه عراق یا فقیه عرب می‌گفتند. در زمان خودش افقه از ایشان وجود نداشت و شخص مهم و هم‌رتبه شیخ انصاری بود اما آن شهرت را در میان افراد عادی شیعه ندارد.

وی افزود: می‌گویند مورد توجه زیاد شیخ رازی نجفی بوده و از او اجازه اجتهاد گرفته و به تهران برگشته است. خاندان نجم‌آبادی یک خاندان خیلی اصیل در تهران بوده و افراد برجسته و شناخته‌شده داشته است. من شیخ هادی را پدر فکری جنبش مشروطیت ایران می‌دانم. نقش شان را از سید جمال‌الدین اسدآبادی و امثال میرزا ملکم‌خان خیلی بیشتر می‌دانم که در تاریخ‌نگاری مرسوم ما این دو نفر بیشتر از شیخ هادی نجم‌آبادی شناخته شده هستند. درصورتی‌که من ایشان را خیلی مهم‌تر می‌دانم. ۵۰ نفر از شاگردانش را در این کتاب فهرست کردم که عمدتاً از بزرگان مشروطه‌خواهی هستند.

مجری برنامه پرسید: شیخ هادی چه طور در ذهن شما بابی شد؟

مقداد نبوی‌ رضوی اظهار کرد: اگر کسی با ادبیات بابی آشنا باشد و کتاب تحریر العقلاء را بخواند کاملاً برایش روشن می‌شود ایشان دارد اثبات باب می‌کند. شیخ هادی در کتاب تحریر العقلاء آمده و بحث‌های تاریخی می‌کند. در میان آن انتقادهای اجتماعی می‌کند و دوباره بحث‌های تاریخی‌اش را پی می‌گیرد. در این کتاب انتقادهای اجتماعی او را درآورده ام. یک سیر تاریخی شد. از حضرت ابراهیم(ع) تا باب، صبح ازل و بهاءالله است و هیچ تحریفی در صحبت شیخ هادی به وجود نمی‌آید.

وی سپس عنوان کرد: به وفات رسول خدا(ص) می‌رسد و می‌گوید بعد از وفات حضرت خاتم فرقه‌های مختلف به وجود آمد در میان آن فرقه‌ها، فرقه شیعه اثنی عشری، چنین و چنان بودند. می‌گوید نتیجه این گفتارها، تمام زحمات پیغمبر اکرم(ص) در ۲۳ سال را برگرداندند و شخصیت‌ها را بزرگ کردند. آن کسانی که خودشان تلاش می‌کردند شرک را بزدایند مظهر شرک شدند. نکته کلیدی از نظر من این است که می گوید: وقت آن است که خداوند عالم عود دهد خلق را چون بدو ایشان؛ یعنی باید یک دستگاه تازه‌ای بنیان‌گذاری شود. حرفم این است این کلام در منظومه فکری شیخ هادی نجم‌آبادی، تفسیر دیگری ندارد.

مقداد نبوی‌ رضوی اضافه کرد: این جمله نشان می‌دهد شیخ هادی هر کسی بوده و هر فکری داشته است، اسلام را دین پایانی نمی‌دانست. این محکمات کلام شیخ هادی است. بعد وارد شیخیه و بابیه می شود. پس نتیجه می‌گیریم که ادامه کار مسائل شیخی و بابی بود. هر چه بوده اسلام را دین خاتم نمی‌دانسته است. می گوید وقت آن است که خداوند عالم عود دهد خلق را. مخصوصاً تمام آن متن را در کتاب آوردم و شماره‌گذاری کردم.

مجری برنامه سپس این سوال را مطرح کرد که می‌فرمایید فلانی شاگرد شاگرد شیخ هادی بود. مهدی هاشمی معدوم هم شاگرد شاگرد امام خمینی بود یا شیخ علی تهرانی هم شاگرد خود امام خمینی(ره) بود.

مقداد نبوی‌ رضوی گفت: خیر، حرف ما این است آن فکر در این‌ها تداوم پیدا کرده است.

کورش علیانی گفت: این‌قدر شما می‌توانید عناصر مشترک در بین این سه نفری که الآن اسم بردم پیدا کنید که حد و حساب ندارد ولی امام(ره) به‌صراحت آن‌ها را به انحراف متهم می‌کند.

مقداد نبوی‌ رضوی پاسخ داد: ولی آن‌ها شاگردانشان را متهم نمی‌کنند و شاگردان ثناگوی استاد هستند. آقای مهندس سحابی به من می‌گفتند آقای طالقانی رویکرد قرآنی خود را از شریعت سنگلجی گرفته است. از آن‌طرف نقلی داریم که آقای شبیری زنجانی می‌گویند یکی از وعاظ اصفهانی به من می‌گفت که آقای طالقانی یک روزی به من گفت مجلس در تهران زیاد است ولی مجلسی که هم علم هم اسلام‌شناسی هست مجلس شریعت سنگلجی است. آقای طالقانی با امام اختلاف فکری داشتند. عملکرد سیاسی ایشان مورد تأیید امام بوده ولی از نظر فکری کاملاً با هم متفاوت هستند. خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی را بخوانید که نگاه امام به آقای طالقانی را بیان می کند.

مقداد نبوی‌ رضوی در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: آقای دکتر موحد یک سابقه مطالعات بابی در سال ۱۳۴۰ داشت. یک روز به منزل ایشان رفتم. ثناگو و مرید شیخ هادی بود. نوه شیخ هادی در دانشگاه هایدلبرگ آلمان استاد بود و تحریر العقلاء را ساده‌سازی و در آلمان چاپ کرده بود. ایشان به من گفت تحریر العقلاء چاپ آلمان را دیدید؟ گفتم بله آن را دارم. این کتاب را ۱۰ سال پیش وزارت فرهنگ و ارشاد چاپ کرد. آقای موحد جا خورد و گفت چطور اجازه دادند این کتاب چاپ شود؟ گفتم چطور آقای دکتر؟ گفت ایشان که بابی بوده است!

وی سپس عنوان کرد: چه در اندیشه اصلاح دین و چه برخی آثارشان مثل «تنبیه النائمین» را که چاپ کردم نکته اینجاست که این‌ها بابی بوده اند و می‌خواستند دین باب را تبلیغ کنند ولی چون نهان‌زیست بودند و بعد از ترور نافرجام ناصرالدین شاه کشتار سخت از آن‌ها شده بود، می‌خواستند طوری عمل کنند که بابی شناخته نشوند. اندیشه اصلاح دین برایشان یک ابزار بوده، مدارس جدید برایشان ابزار بوده، انقلاب مشروطیت هم برایشان ابزار بوده است. اگر کسی بابی باشد مشروطه‌خواه نمی‌شود؛ مشروطه‌خواه به معنی واقعی کلمه که اصول دموکراسی در ایران رواج پیدا کند.

مقداد نبوی‌ رضوی در ادامه گفت: عدالت‌خانه را چه کسی در دهان مظفرالدین‌شاه گنجاند؟ حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی بود. عین‌الدوله نمی‌گذاشت کسی به مظفرالدین‌شاه برسد. حاج میرزا یحیی با شمس‌الدین بیگ سفیر عثمانی صحبت کرد و به او گفت این نامه را بدون اینکه عین‌الدوله ببیند در دست مظفرالدین‌شاه بگذارید. آخرش عدالت‌خانه شد که به قول ملک‌زاده تخم مشروطیت بود.

مجری برنامه سپس پرسید: اگر این اتفاق‌های خوب را بابی‌ها ایجاد کرده اند، چرا من باید با بابی‌ها مشکل داشته باشم؟ این نقض غرض پژوهش شماست.

مقداد نبوی‌ رضوی در پاسخ گفت: در تمام آثار تألیفی که نوشتم و مهم‌تر از همه مقدمه تاریخ مکتوم حرفم این‌ است که این‌ها هدف دیگری داشتند اگر بابی بوده باشند. در کتاب هشت بهشت که مانیفست فکری این‌ها بوده اصول سیاسی آیین باب را معرفی می‌کند. این‌ها بنا بر بشارت‌های باب، دیدند در این زمان پیروز هستیم آمدند خودشان را مشروطه‌خواه جا زدند. در مشروطه‌خواه‌ها قاطی شدند. حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی شخص نخبه‌ای بوده به این معنا که توانسته اثرگذاری کند، ولی هدفشان در غایت امر تأسیس حکومت مشروطه به معنی واقعی مشروطه - آن چیزی که همه در ذهن ما است که یک قانون اساسی تدوین شود همه در برابرش یکسان باشند - نبود. از مشروطیت برای هدف خودشان استفاده کردند ولی نرسیدند.

وی ادامه داد: یک نویسنده داریم به نام سید هدایت‌الله شهاب فردوسی که مبلغ بهایی بود و بعداً ازلی شد. با نام مستعار در مجله «آشفته» مقالاتی درباره تاریخ بابی‌ها و شیخی‌ها می‌نوشت. در آنجا گفته مشروطیت در نگاه بابیه بشارت باب مبنی بر به حکومت رسیدن رضاشاه است. نه مخالف مشروطیت هستم نه بر ضد مدارس جدید هستم، همه را هم کارهای خوبی می‌دانم. نمی‌گویم جنبش مشروطیت یک جنبش بابی بود ولی معتقدم مؤثران در این جنبش بابی بودند. با نهان‌زیستی که داشتند و دنبال مشروطیت هم نبودند.

مقداد نبوی‌ رضوی در پایان گفت: به‌زعم خودم توانسته ام اثبات کنم که در ادبیات نهان‌نگارانه حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی در کتاب «حیات یحیی» واژه بیداران به معنای بابی‌ها است. شیخ هادی نجم‌آبادی از بیداران عصر حاضر است. می گوید خانه پدر من حاج میرزا هادی دولت‌آبادی از روشن‌ترین جاهای ایران است. به نظرم این‌ها همه مبانی دارد. رشدیه را جزء بیداران می‌آورد. بعد رشدیه در مجمعی جا می‌گیرد به نام انجمن باغ میرزا سلیمان خان میکده که اکثر افراد آن بابی هستند.

«چراغ مطالعه» برنامه ای تخصصی در حوزه کتاب است که با نویسندگان ایرانی در مورد آثارشان به گفتگو می نشیند. این برنامه شنبه ها ساعت ۲۱ روی آنتن شبکه ۴ می رود. تکرار این برنامه نیز یکشنبه ها ساعت ۱۰ و دوشنبه ها ساعت ۱۳ پخش می شود.

برچسب ها:

دین و اندیشه

133
0 0

لینک های مفید