کتاب طبقه‌بندی علوم درتمدن اسلامی با تأکید بر نقش ایرانیان نقد شد

به نقل از سایت اخبار دین و اندیشه :    

به گزارش خبرنگار مهر، جلسۀ معرفی و بررسی کتاب «طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی با تأکید بر نقش ایرانیان» با حضور محمدباقر خزائیلی و یونس کرامتی برگزار شد. خزائیلی در ابتدا دربارۀ گونه‌های مختلف تقسیم‌بندی و ساختار این کتاب گفت: به گونه‌های مختلف می‌شد تقسیم‌بندی را انجام داد، بر اساس  مفهوم، تحلیل و یا رده‌بندی‌های مختلف اما چون رویکرد تاریخی داشتیم به نظر آمد که اگر بر اساس دیدگاهها تقسیم‌بندی کنیم می‌توانیم مقایسۀ بهتری داشته باشیم. در واقع  با این روش  بهتر می شد فهمید که فرضاً دیدگاه یک عارف نسبت به یک فیلسوف در طبقه‌بندی علوم چگونه بوده است و چه تفاوت‌هایی با هم داشته‌اند.

وی دربارۀ ترتیب فصل ها اظهار داشت: ابتدا به فلاسفۀ مشائی پرداختیم و در فصل دوم فلاسفۀ اشراقی را مورد توجه قرار دادیم  و اینکه تفاوت نگاه این دو طیف چه تأثیری در بحث طبقه‌بندی علوم داشته است را بررسی کردیم. در عین حال در ابتدا ،اول جابربن حیان را آوردیم که شاید به عنوان یک  فیلسوف محسوب نشود اما جزء اولین کسانی است که به طبقه‌بندی علوم پرداخته  و تقسیم‌بندی دوگانه‌ای را از علم ارائه کرده است. اولین کسی که در این زمینه کار جدی انجام داده فارابی است.در فصول بعد به طبقه‌بندی علوم از دیدگاه دیوانی و ادبی پرداختیم، سپس طبقه‌بندی از دیدگاه کلامی را مورد توجه قرار دادیم، بعد از آن طبقه‌بندی از دیدگاه علمای علوم طبیعی و طبقه‌بندی از دیدگاه عرفا و عرفانی‌ها.

نویسندۀ کتاب «طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی با تأکید بر نقش ایرانیان» در ادامه خاطر نشان کرد: در مورد بحث زمینه‌های شکل گیری طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی به چند نکته توجه کردیم؛ یکی اهمیت به علم و علم آموزی در جهان اسلام، نکتۀ دوم عدم نقش انفعالی اسلام نسبت به علم است و اینکه اسلام  به فراگیری علم در هرکجا و در هر زمانی سفارش کرده است. ولی شاید  کسانی که  به  صورت جدی طبقه‌بندی علوم را انجام داده‌اند فلاسفه هستند که اصولاً بر مبنای وحدت به تفهیم هستی می‌پردازند و با این رویکرد می‌بینیم که توجه به موضوع طبقه‌بندی علوم کاملاً موجه و منطبق با بینش آنها بوده چرا که آنها غایت علم را علم الهی می‌دانستند. می‌بینیم که غایت علم و رسیدن به وحدانیت خداوند در حوزه‌های مختلف علمی در تمدن اسلامی وجود دارد. از نظر معرفت شناسی ایرانی-اسلامی علم در ذات خود یک حقیقت به معنای واحد است و علی رغم انشعابش از یک نقطۀ محوری که همان وحدانیت است ریشه گرفته و همانند درختی است که برگ های متعددی دارد اما از یک تنۀ واحد تشکیل شده است.

وی در ادامه افزود: قبل از نهضت ترجمه و ورود علوم به جهان اسلام هم این دغدغه و این ضرورت بیش‌تر احساس شد و مسلمانها برای اینکه بتوانند به‌صورت روشمنددر زمینه‌های مختلف علمی کار کنند نیاز داشتند که یک طبقه‌بندی از علم داشته باشند.

خزائیلی دربارۀ جریانهای فکری موجود در حوزۀ طبقه‌بندی علوم گفت: دو جریان فکری در حوزۀ طبقه‌بندی علوم وجود داشته؛ یکی مکتب باطنی فیثاغورسی که مکتبی است در زمینۀ تقسیم طبیعت به شکل  رمزها، نمودها و اعداد ریاضی ، مکتب دوم مکتب قیاسی و حقیقی است. مکتب دوم را بیش‌تر در مشائیون و مکتب اول را بیش‌تر در طبقه‌بندی کلامی و اشراقی می‌بینیم که وجود دارد.مبنای طبقه‌بندی در جهان اسلام مبنای ارسطویی بوده و تقسیم‌بندی علم به دو علم نظری و عملی که عمدتاً فلاسفه مخصوصاً فلاسفۀ مشاء از این رویکرد استفاده کرده‌اند.

وی در ادامه افزود: مشرب‌های فکری و نگرش‌های گوناگونی را در جهان اسلام  به ویژه در حوزۀ طبقه‌بندی علوم وجود دارد. طبقه‌بندیها با توجه به تمایز ماهوی و بر اساس تمایز ماهوی مسئله‌های هر علم شکل گرفته  و با تمایز علوم و تمایز مسئله‌ها یا موضوعات مرتبط است. بر اساس این دیدگاهها طبقه‌بندی  کلامی، مشایئون و اشراقیون را می‌بینیم. در یک نوع  دیگر از تقسیم‌بندی هدف جدا کردن علوم نقلی از علوم عقلی بوده است، در این حوزه بیش‌تر دیدگاه کلامیان را داریم که به این موضوع پرداخته‌اند. یک گروه بر اساس کشف و شهود تأکید دارند و با این رویکرد به‌دنبال رسیدن به غایت علم هستند و عمدتاً به جنبۀ باطنی و رمزی علوم توجه دارند که این روش بیش‌تر روش عرفا است. گروه دیگر هم به کاربرد علم توجه می‌کردند و اینکه علم چه کاربردی در جهان اسلام دارد، که اولین بار دیوانی‌ها به این موضوع پرداختند. در مقابل روش متفاوت دیگری هم وجود دارد که روش علمای علوم طبیعی است. این گروه علی رغم اینکه به بحث طبقه‌بندی علوم واقف هستند رویکرد آنها در طبقه‌بندی متمایل به علوم طبیعی است.

این نویسنده همچنین خاطر نشان کرد: طبقه‌بندی ها بر حسب عوامل مختلف شکل گرفته است. یک بخش از آن تابع روش  و جهان‌بینی علماء بوده است، بخشی از آن تابع موقعیت تاریخی و بخش دیگر هم حاصل اختلافات فکری، محیطی، ظهور فرقه‌های کلامی  و جریانهایی مانند اخوان‌الصفا بوده است. در واقع طبقه‌بندی ها تابع رشد کیفی تمدن اسلامی بوده و میبینیم که علم و تمدن رابطۀ کاملاً متقابلی با هم دارند و این رابطه را در طبقه‌بندی علوم مشاهده می‌کنیم. طبقه‌بندی علوم می‌تواند خیلی به ما کمک کند که روشمند فکر کنیم و بر اساس یک مبنای مشخص و نظم فکری کار کنیم.

خزائیلی در پایان به این نکته اشاره کرد که: این کتاب تا قرن یازدهم هجری را شامل می‌شود و طبیعتاً باید دورۀ صفویه را هم در بر می‌گرفت اما تا ابتدای این دوره را بررسی کرده‌ایم به دلیل اینکه در دورۀ صفوی با توجه به شرایطی که وجود داشته نیاز به تحقیق جامع‌تری دارد.

در ادامۀ این جلسه یونس کرامتی در ابتدا با اشاره به منابع مورد استفاده شده در این کتاب عنوان کرد: یکی از نکات مثبت این کتاب استفاده از منابع بسیار متعدد و مختلف و آشنایی نویسنده با مآخذ متنوع است.

وی دربارۀ نمایه‌های متن که ساختار و موضوع اثر را نشان می دهند،اظهار داشت: این کتاب در مجموع از نظر ساختار بسیار خوب است به غیر از یک مورد که مربوط به جدا کردن نظر فلسفۀ اشراقی و مشائی  در طبقه‌بندی علوم است که به نظر من باید دلیل قانع کننده‌ای برای این جدایی ارائه می‌شد.در هر فصل عنوان فصل بلافاصله  دوباره تکرار شده است. اما قسمتی که مهم است این است که طبق استانداردی که برای نمایه‌های متن وجود دارد هیچوقت دو نمایه متن پیاپی نباید وجود داشته باشد، حتما باید بین دو نمایه حداقل یک پاراگراف مطلب وجود داشته باشد. این پاراگراف های مربوط به هر نمایه نشان می‌دهد که مطالب موجود در هر فصل چه ارتباطی با آن فصل دارند. یعنی آن اشتراک مفهومی که از نظر مؤلف در اینجا وجود داشته را باید توضیح دهد. بنابراین اگر نویسندگان این کتاب این استاندارد را رعایت می‌کردند، نقیضۀ مربوط به علت جدایی آراء مشائی و اشراقی رفع می‌شد. با توجه به حقوق مخاطب مطلب در جایی که باید باشد باید قرار بگیرد. در واقع باید مشخص شود که طبقه‌بندی این طبقه‌بندیها بر چه اساسی صورت گرفته است.

این استاد تاریخ علم با اشاره به اینکه جدا کردن طبقه‌بندی اشراقی و مشائی چندان موجه نبوده خاطر نشان کرد: عملاً طبقه‌بندی قطب الدین شیرازی منطبق بر یکی از طبقه‌بندیهای ابن سینا است، در صورتی که در این کتاب طبقه‌بندی قطب الدین در فلسفۀ اشراقی آمده اما ابن سینا در مشائی آمده است. البته با توجه به اینکه عمدتاً آثاری که قطب الدین در اواخر عمر خود نوشته است در حوزۀ فلسفۀ اشراق است، بنابراین می‌توان آثار مربوط به طبقه‌بندی او را از جملۀ آثاری دانست که در اواخر عمر خود نگاشته است.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران همچنین دربارۀ اینکه نمایه‌های یک کتاب ارزشمندی آن را نشان می‌دهند متأسفانه در این کتاب اشتباهات مربوط به نمایه‌ها باعث شده ارزش کتاب نشان داده نشود، بیان کرد: در بخش نمودارها در نمودار «پراکندگی جغرافیایی آثار طبقه‌بندی علوم» در ستون اول در ابتدا نام نواحی ذکر شده و در ادامه  نام شهر آمده است. انتظار می‌رود با توجه به اینکه ساختار کتاب مربوط به تمدن اسلامی است، از اسامی رایج در تقسیم بندیهای جغرافیایی آن دوران استفاده شود و با این روش این نقیضه که یک سری نام شهر است و یک سری نام منطقه برطرف می‌شد. نکتۀ دیگر اینکه در این نمودار باید ترتیب مشخصی وجود داشته باشد، اگر ترتیبی مشخصی وجود داشته باشد شاید مخاطب بتواند از آن اطلاعاتی به‌دست آورد. مثلاً میتوان نواحی جغرافیایی را از غرب به شرق یا بالعکس مرتب کرد تا شکل نمودار بتواند مفهومی را به مخاطب منتقل کند، یه‌طور مثال متوجه می‌شویم که هزجه از شرق به غرب میرویم علاقه به نوشتن کتاب در زمینۀ طبقه‌بندی علوم کم می ‌شود یا زیاد.

کرامتی دربارۀ منابع کتاب گفت: دومین موردی که نشان می‌دهد چه میزان برای یک کتاب زحمت کشیده شده است منابع می‌باشد. مشکلی که در منابع و مآخذ پایانی این کتاب وجود دارد این است که سنت بسیار ناپسندی رایج شده است که منابع را به بخش‌های مختلف منابع اصلی، تحقیقاتی، مقالات و لاتینی تقسیم می‌کنند. فلسفۀ وجود منابع در پایان یک اثر در این است که مخاطب فرضاً می‌خواهد  به منبعی که در متن کتاب آمده مراجعه کند، با توجه به حقوق مخاطب، مخاطب باید به سهل الوصول ترین راه ممکن به مشخصات کامل آن منبع دسترسی پیدا کند. پس شیوۀ استاندارد این است که منابع به دو دستۀ منابع فارسی و لاتین تقسیم شود.

وی در ادامه افزود: نکتۀ دیگر این است که در اینجا از روش APA استفاده شده است، اما با توجه به ماهیت علومی که در بستر تاریخی مطرح می‌شوند این روش مناسب نیست. به عقیدۀ من در این زمینه‌ها بهتر است از روش MLA استفاده شود.

استاد دانشگاه تهران دربارۀ کلیت استفاده از منابع گفت: در بسیاری از منابع به ترجمۀ فارسی ارجاع داده شده است در صورتی که امکان دسترسی به اصل انگلیسی یا عربی آنها وجود داشته است. همچنین در مواردی به ترجمه‌هایی ارجاع داده است که چندان معتبر نیستند. در واقع برای یک کار حرفه‌ای مانند این کتاب بهتر است به اصل منابع مراجعه کرد نه ترجمۀ آنها. از طرف دیگر منابع استفاده شده در منابع در سطح هم نیستند، به طور مثال وقتی در زمینهای می توان به ابن ندیم ارجاع داد نیازی نیست به یک مؤلف معاصر ارجاع داد.

کرامتی دربارۀ قرار دادن برخی آثار به عنوان آثار نوشته شده در زمینۀ طبقه‌بندی علوم گفت: برخی آثار در ردۀ طبقه‌بندی علوم قرار نمی‌گیرند. مثلاً نظامی عروضی سمرقندی در مجمع النوادر  در چهار مقاله در زمینه‌های نجوم، پزشکی، کتابت و شعر نوشته است، اما طبقه‌بندی علوم محسوب نمی‌شود. حتی کتاب جامع العلوم فخر رازی هم طبقه‌بندی علوم نیست زیرا طبقه‌بندی بر اساس یک تقسیم بندی منطقی صورت می‌گیرد که این نوع تقسیم بندی در کتاب فخر رازی مشاهده نمی‌شود.

در پایان این استاد دانشگاه عنوان کرد: هرچند این کتاب با تأکید بر نقش دانشمندان ایرانی نوشته شده است اما بهتر بود به چند اثر مهم  از نویسندگان غیر ایرانی در این زمینه اشاره میشد. مثلاً  نمی‌شود کاری در زمینۀ طبقه‌بندی  علوم  انجام داد اما از «ارشادالقاصد» ابن اکفانی یاد نکرد، یا «مفتاح السعادة» طاش کوبری زاده از آنجایی که یکی از جزئی ترین طبقه‌بندی ها در این کتاب وجود دارد کتاب بسیار مهمی در این زمینه محسوب می‌شود. همچنین مقدمۀ تاریخ یعقوبی و مقدمۀ ابن‌خلدون آثار مهمی در طبقه‌بندی علوم هستند که در این کتاب به آنها توجه نشده است.

برچسب ها:

دین و اندیشه

205
0 0

لینک های مفید