کتاب «پارادایم جدید» منتشر شد

به نقل از سایت اخبار دین و اندیشه :    

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «پارادایم جدید» در سال ۲۰۰۵ به زبان فرانسه نوشته شده و به زبان‌های متعددی ترجمه شد، نقطۀ تلاقی تمامی آثار پیشین تورن در باب روش‌شناسی علوم اجتماعی، مدرنیته، مطالعات زنان و مهاجران، جامعۀ پساصنعتی، تاریخمندی و سوژگی است و ازاین‌حیث مهم‌ترین اثر تورن محسوب می‌شود.

در ایران تورن را به‌عنوان مبدع نظریۀ جنبش‌های اجتماعی جدید می‌شناسند و نقد مدرنیته تنها کتابی است که از وی به فارسی ترجمه شده است. با توجه به آنکه تورن یک اندیشمند منظومه‌ای است و تفکر وی ابعاد گسترده‌ای دارد، آثار فارسی موجود تصویر گویایی از این اندیشمند به دست نمی‌دهد؛ ازاین‌رو، ترجمۀ «پارادایم جدید» می‌تواند تا حدودی این خلأ نظری را پر کند.

در این کتاب نظریۀ چرخش‌های پارادایمیطرح می‌شود؛ این چرخش‌ها ناظر بر تغییر الگووارۀ مناسبات کلان اجتماعی و در نتیجه خلق اندیشه و کنش نوینی هستند. هر پارادایم دارای مناسبات خاص و ناظر بر مبارزه برای کسب حقوق معینی است. برخلاف مفهوم گفتمان که ناظر بر سوبژکسیون(انقیاد) است، پارادایم بر سوبژکتیویکاسیون (فرایند ساخت سوژه) تمرکز می‌کند. 

نخستین پارادایم حاکم بر زندگی جمعی، پارادایم مذهبی و فراطبیعی است؛ در این الگو شاهد بازنمایی مذهبی از سازمان اجتماعی و ارجاع امر جمعی به امر دینی هستیم. مشروعیت دارای اصول بیرونی است و سنگ‌بنای آن نه در ناسوت که در لاهوت و بیرون از مناسبات زندگی جمعی نهاده شده است.

دومین پارادایم (به لحاظ تاریخی) پارادایم سیاسی است که درعین‌حال نخستین دوره از فرایند مدرنیزاسیون محسوب می‌شود. اگر پیش‌تر وقایع اجتماعی به مشیت الهی یا خواست نیروهای ماورائی نسبت داده می‌شد، در اینجا نیروها و مناسبات سیاسی پیرامون مفاهیمی نظیر حکومت و دولت، پادشاه و ملت، جمهوریت، مردم و انقلاب بر صدر مصطبۀ اندیشه و کنش می‌نشیند و مسئلۀ نظم در برابر بی‌نظمی، صلح داخلی در برابر خشونت و هم‌بستگی جامعه در برابر استبداد شاهزادگان و جنگ‌سالاران به دغدغۀ اصلی بدل می‌شود. 

این دوران مقارن با شکل‌گیری موجودیت‌های نوین ازقبیل پادشاهی‌های مطلقه، دولت‌های مدرن، دولت-شهرها و دولت-ملت‌ها بوده و در آن تحلیل سیاسی به معنای کلاسیک متولد می‌شود، تحلیلی که با ماکیاوللی آغاز شد، توسط هابز و روسو ادامه یافت و به دوتوکویل ختم گردید.

در این دوره دولت ملی با یورش بر حکومت‌های مونارشیکِ مطلقه موجودیتی سیاسی به نام ملت را آفرید که پیوندهای عمیقی با جامعۀ مدنی داشت. سکولاریسم فرزند این دورۀ تاریخی و هم‌ردیف مدرنیته سیاسی است که از یک‌سو گویای جدایی شهروند از اجتماع و از دیگرسو کلیسا (نهاد دین) از دولت (نهاد سیاست) است. به نظر تورن «اصل سکولاریسم با اعلام خودمختاری جامعۀ سیاسی از اصول و اعمال مذهبی، حقوق فردی را گسترش داد و پایه‌­های دموکراسی را در جوامع مدرن فراهم آورد».

در این دوران نزاع مرکزی پیرامون کسب حقوق سیاسی تکوین می‌یافت، امری که خود را در قامت ایدۀ شهروندی نمایان ساخت. مفهوم شهروندی ناظر بر کسب حقوق برابر برای همگان و در قالب یک کشور دموکراتیک بود. می‌توان این دوران را عصر انقلاب‌ها نامید. از انقلاب‌هایی که پادشاهی‌های مطلقه را در هلند، انگلستان، آمریکا و بیشتر مستعمرات اسپانیایی و آمریکا ساقط کردند، گرفته تا انقلاب‌های نزدیک‌تر که در سراسر اروپا و بیرون از آن فوران نمود.

با توسعۀ صنعت، اقتصاد و اشکال مختلف سازمانی مرتبط با آن در محوریت امر اجتماعی قرار گرفت و پارادایم اقتصادی-اجتماعی جایگزین پارادایم سیاسی شد؛ در واقع توالی این دو بازنمایی (بازنمایی اقتصادی و اجتماعی) در یک مجموعۀ تاریخی گسترده ولی یک‌سان رخ داد؛ در این پارادایم شاهد تولد موجودیت جدیدی به نام جامعه هستیم. پیش از ظهور جامعه با جماعت‌هایی روبه‌رو بودیم که پیرامون مقولات هویتی شکل گرفته بودند. در قالب جامعه، انحراف و جرم بر این پایه که تهدیدی برای نظم اجتماعی بودند، تعریف می‌شدند و خانواده و آموزش نهادی، جامعه‌پذیری نام گرفتند.

ذیل پارادایم اقتصادی و اجتماعی، گروه‌های اجتماعی ازجمله طبقات به وجود آمد. مفهوم طبقات اجتماعی زمانی به وجود آمد که گروه‌های مختلفی از مزدبگیران که نخستین گروه آنان کارگران یدی بودند، بیش از هر چیز به‌واسطۀ ارتباطات اجتماعی‌ای که ریشه در کار داشت تعریف می‌شدند. در این دوران عباراتی نظیر طبقات اجتماعی و ثروت، بورژوازی و پرولتاریا، اتحادیه‌های تجاری، قشربندی و تحرک اجتماعی به واحدهای تحلیلی روزمرۀ ما بدل شدند.

مبارزه برای کسب حقوق اجتماعی و بازتوزیع منابع اقتصادی به نزاع کانونی این دوران مبدل شده و به شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی در راستای استقرار دموکراسی صنعتی (آنچه بعداً دموکراسی اجتماعی نامیده شد) انجامید. هرچند جامعه مولود مدرنیته بود، هرچه بیشتر می‌بالید بر خالق خود چیره‌تر می‌شد تا جایی که این جامعه و نه مدرنیته بود که ارزش‌ها و هنجارهای خود را بر کنشگران اجتماعی حقنه کرده و همه‌چیز را در هاضمۀ جامعه‌پذیری ادغام نمود.

دورۀ مابین فروپاشی دیوار برلین تا وقایع ۱۱ سپتامبر نوعی دورۀ حائل محسوب می‌شود که ناظر بر گسست از پارادایم اقتصادی-اجتماعی و پیوست به پارادایمی نوین است؛ این پارادایم ناظر بر گذار از زبان اجتماعی به زبان فرهنگی است. 

رفتار جمعی که پیش از این معطوف به بیرون و به دنبال غلبه بر طبیعت بود، جای خود را به رفتار جمعی می‌دهد که معطوف به درون بوده و رو به‌سوی خود و همۀ افرادی که در درون آن می‌زیند، دارد. همچنین با مرکزیت‌زدایی از نظام اجتماعی به سود کنشگران فردی و جمعی مواجهیم؛ این دوران با مبارزه بر سر حقوق فرهنگی در پیوندی تنگاتنگ قرار دارد. ذیل این پارادایم جدید، تورن به طرح مباحث مهمی می‌پردازد که در ادامه بدان‌ها می‌پردازیم.

ورود به جامعۀ پسااجتماعی (جامعۀ زنان)

مدل اروپایی توسعه به‌واسطۀ ایدۀ جامعه درک می‌شود، بااین‌وجود، موجودیت جامعه از فرازوفرود آماج حملاتی سهمگین قرار گرفته است: ۱. از فرود، جنبش‌های اجتماعی جدید که با هدایت کنشگران فردی و جمعی در پی احقاق حقوق فرهنگی است. ۲. از فراز، نیروهای بازار که با تضعیف تمامی مرزها، دیوار گرداگرد جوامع را فرو ریخته‌اند.

ظهور پدیدۀ غیراجتماعی شدن(که نقطۀ مقابل جامعه‌پذیری است) گواه مرگ جوامع است؛ امری که به بحران در نهادهای بنیادین جامعه مانند مدرسه منتج شده است. در چنین شرایطی زندگی اجتماعی توسط نیروهای غیرفردی (و همچنین غیراجتماعی) مانند نیروهای بازار مورد هجوم قرار گرفته و این در حالی است که جنبش‌های اجتماعی نمی‌توانند با توسل به اصلاحات اجتماعی این هجمه را دفع کنند. تنها راه توسل یافتن به کنش‌های برخاسته از نیروهای غیراجتماعی است که معطوف به حقوق افراد هستند، امری که با دو پدیدۀ مهم در پیوند است: بازگشت سوژه و حقوق فرهنگی.

کنشگران مسلط در دورۀ قبلی که در واقع مردان بودند، نوعی نظام قطب‌گرا از اندیشه و کنش را برنهادند که بر اساس آن هر چیزی یااین است یا آن؛ مثلاً یا سرمایه حاکم است یا مردم. بر اساس این نظام فرهنگی شما ناچارید میان طبیعت و فرهنگ، کار و زندگی خصوصی و دوگانگی‌هایی ازاین‌دست یکی را انتخاب کنید. در مقابل، نظام فکری زنان مبتنی بر دو اصل پیچیدگی و هم‌زمانی است و نتیجۀ آن تفکر دوسویه است؛ از این منظر می‌توان جامعۀ پسااجتماعی را جامعۀ زنان دانست.

دفاع از مدرنیته و بازگشت سوژه

تورن در مواجهه با امر مدرن مطالب بسیار کلیدی‌ای را طرح کرده و آن را ناظر بر سه قسم مدرنیته، مدرنیسم و مدرنیزاسیون می‌داند. مدرنیته یک مفهوم جهان‌شمول است که دو ستون اصلی دارد: احترام به خرد و پذیرش حقوق جهانی. مدرنیسم مفهومی ایدئولوژیک است که سعی دارد تجربۀ مدرنیزاسیون غربی را برتری داده و به سراسر جهان تسری دهد؛ و در آخر، مدرنیزاسیون شیو، پیوند مدرنیته با زمینه‌های تاریخی غیرمدرن است. تورن معتقد است که هرچند مدرنیته بنیادهایی جهان‌شمول دارد، مدرنیزاسیون امری منحصربه‌فرد است و هر موجودیت اجتماعی می‌تواند با ترکیب دو عنصر اساسی مدرنیته با تجربۀ تاریخی خود پای به جهان مدرن گذارد؛ امری که به نظر تورن راه توسعه را بر کشورهای توسعه‌نیافته خواهد گشود.

تورن با نقد صریح جریان‌های ساختارگرا، کارکردگرا، پست‌مدرنیسم و گفتمانی، آن‌ها را ایدئولوژی‌هایی می‌داند که برای بیش از دو قرن تنها نظامرا موجودیتی قابل مطالعه قلمداد کرده و کنشگران را به‌مثابه نیروی محرکۀ تاریخ از مطالعه کنار گذاشتند. 

در مقابل، تورن ادعا می‌کند ظهور جنبش‌های اجتماعی تاریخی و جنبش‌های اجتماعی جدید خود ردیه‌ای بر این نگرش است. تورن معتقد است فردمی‌تواند در سه هیئت متفاوت نمایانگر شود: من(که ناظر بر ناخودآگاه است)، خویش (که حاصل درونی شدن تصویر دیگران از خود است) و سوژه (که موجودیتی خودآگاه و خودتحقق‌بخش است). آنچه در قلب پارادایم جدید قرار دارد، نیاز برای ایجاد سوژۀ فردی است.

نقد جماعت‌گرایی

یکی از مباحث چالش‌برانگیزی که تورن مطرح می‌کند شناسایی دو مسیر متفاوت بر سر نیازهای فرهنگی است. نیازهای فرهنگی اگر معطوف به سوژه و حقوق فرهنگی نباشند و دغدغۀ هویت را در کانون توجه خود قرار دهند به دام اشکال نوین جماعت‌گرایی خواهند افتاد. حقوق فرهنگی ناظر بر حق انتخاب زبان، عقیده و راه و روش مستقل در زندگی و البته سکسوالیته است.

از نظر تورن حقوق سیاسی از یک‌سو و حقوق فرهنگی و اجتماعی از دیگرسو مکمل یکدیگرند و بی‌توجهی به این واقعیت به تقابل مصنوعی میان لیبرالیسمی که حامل نابرابری است و جماعت‌گرایی که حامل هویت و همگنی است، منجر می‌شود.

گذار از جامعه‌شناسی کلاسیک

تورن سنت جامعه‌شناسی فرانسوی (جامعه‌شناسی کلاسیک) را به نقد کشیده و آن را علم نظام‌های اجتماعی و نه کنشگران اجتماعی می‌داند که ذیل آن تمامی امور در درون نظامات و قالب‌های اجتماعی بررسی می‌شد؛ برای نمونه، پیش‌بینی مقام فرد در نظام آموزشی با ارجاع به خاستگاه اجتماعی فرد صورت می‌گرفت و شغل و درآمد مبنای انتخاب سیاسی عقلایی معرفی می‌شد. در این میان، مطالعات اقتصادی به‌نوبۀ خود نظریۀ انتخاب عقلایی را دنبال می‌کردند که به آن‌ها اجازه می‌داد تا متغیرهای خاصی را که خیلی پیچیده و مبهم بودند (متغیرهایی که به فردیت مربوط می‌شدند) را کنار گذاشته و کار خود را به مطالعۀ ارتباط میان مفاصل نظام اقتصادی تخصیص دهند. البته به اعتقاد تورن چنین چشم‌انداز به بیان مترجم اثر «جامعه‌شناسی گرایانه‌ای»[۱۱] هرگز به‌نحوی علی‌الاطلاق بر جامعه‌شناسی متفوق نگردید، اما همیشه جایگاهی مسلط را در درون جامعه‌شناسی به خود اختصاص داد، جریانی که از دورکیم تا پارسونز و تا امروز ادامه داشته است؛ اما بنا بر اعتقاد تورن، برتری جامعه‌شناسی «کلاسیک» به دلیل فروپاشی نهادها و هنجارها پایان یافته است.

کتاب پارادایم جدید نوشته  آلن تورن با ترجمه  سلمان صادقی‌زاده توسط انتشارات علمی فرهنگی در  ۳۶۰ صفحه با قیمت ۲۰ هزارتومان منتشر شده است.

برچسب ها:

دین و اندیشه

207
0 0

لینک های مفید